من عاطفه ام-23

اي دوست مترسان ما را ز دشمن !

ترسي ندارد سري كه بريده است !

آخر مگرنه مگرنه در كوچه عاشقان گشته ام من ؟!

هرگز فكر نميكردم دختر آرام و مهرباني كه تنها يكبار ديده بودم اگرچه پيشتر وصفش را بسيار شنيده گذشته اي چون من داشته باشد !

اين بار او به جرم خويشاوندي با كساني كه چون بسياري ديگر زير بار هر جور حرفي نمي رفتند محاكمه مي شود !

اتفاقي كه ممكن است متوجه من يا خيلي از ماها باشد و چه بيهوده مي انگاشتم پنهان كردن گذشته ام را از زير خروارها خاك .اما انگار مادرم بيش از من و ما مي دانست كه شناسنامه ام را باطل كرد!

سرت را بالا بگير دختر ما همه سيلي خورده ي اين خاكيم !



نسرين مزرعه

0 نظرات: