ندا ، صدای یک ملت بود . آوازی خوش که آزادی را فریاد میکرد و حق انتخاب را . به زور کودتای جهالتتان آنرا به خون کشیدید . ندایمان را فرو نخوردیم و از آن پس فریاد زدیم .
سهراب را کشتید و دانستیم که باید چون رستم بایستیم .
اشکان را کشتید ، اشکمان را پاک کردیم و بغضمان را فرو خوردیم .
عاطفه را هم میخواهید به بندکشید ؟ آخر حرامیان ، با بند عاطفه چه برایمان میماند جز خشم ؟
بترسید در دلهای سیاهتان که با حبس شدن عاطفه ، خشم جای آنرا میگیرد و موجی را که سر باز ایستادن نیست ، چون به خشم آید ،پایه های سست حکومت جهل و جور و فسادتان را با خود خواهد برد تا قهقرای سیاه تاریخ .
به خود آیید و با دم شیر پرچم سه رنگ ایران بازی نکنید . ما سبز را برگزیده ایم به نشان اصلاح و نوسازی . سپید بودیم به نشان صلح و آرامش . اما مام میهن ، رنگ دیگری هم در بیرقش دارد . از سرخی ذهنمان بترسید که روز آن اگر برسد ، لحظه ای را تاب مقاومتتان نیست در برابر خونخواهی این ملت آزاده . بترسید و تفنگهایتان را زمین بگذارید . این آخرین پیام است .
وبلاگ دیدگاه
0 نظرات:
ارسال یک نظر