فکر اولیه این کمپین این بود کسانی که در روز 25 خرداد درکنار تو و میلیونها عاطفه دیگر درراهپیمایی سکوت شرکت کرده بودند ، برای رهایی تو از بند برایت نامه ای بنویسند. رشکم می امد به همه کسانی که آنروز را زیسته بودند و من در سرزمینی خشونت زده تر از سرزمین خودمان، تنها صفحات اینترنتی را با دلهره ای عجیب مرور می کردم. تا اینکه اولین خبرهای حضور میلیونی مردم را از همان صفحات خواندم و دلهره ام به اشتیاقی جان سوز تبدیل شد. ظلم است اگر من به خاطر اینکه در آن روز در کنار شما نبودم، هرچند قلبم را به این راهپیمایی فرستاده بودم، نتوانم درباره این روز بنویسم. من با حسرتی سراسر شوق این روز را زیستم، اشک ریختم و به آن بالیدم.
امروز هم به تو و همه آنهایی که از چهار گوشه سرزمین مان، ایران، برای آزادی اندیشه و انسان، زندانی توهم کوته اندیشان هستید، می بالم.
عاطفه جرم ما این است که مانند انها نمی اندیشیم و مانند آنها عمل نمی کنیم. بگذار با همین سکوتم فریاد بزنم که جرم این نیست، جرم این است که ما در این سرزمین برای رهایی زندانی نه به زندانبانان که به زندانی نامه می نویسیم. مویه بر این خاک! چگونه دستان مان از ریسمان عدالت کوتاه شد؟
عاطفه ، ما مجبوریم پیروز شویم و گرنه آزادی از این خانه رخت برخواهد بست و مزد گورکن ازآزادی آدمی افزون تر خواهد شد.
عاطفه ، ما مجبوریم پیروز شویم وگرنه آنها پیروز خواهند شد میان مردمان این سرزمین به بهانه زبان و دین دیوار بلند جدایی بکشند.
عاطفه ، ما باید پیروز شویم به خاطر نجات زینب ها، حبیب ها، رستم ها، ارسلان ها و آرش ها. به خاطر نجات خانه از آتش.
هم سلولی آزاد
0 نظرات:
ارسال یک نظر