من عاطفه ام 9
ارسال شده توسط
کمپین
در ۱۳۸۸ آذر ۶, جمعه
برچسبها:
حمایت
وقتی اولین بار خبر اتهامت به خاطر نسبت خونی با همکاران سازمان مجاهدین خلق را خواندم؛ اول از همه از کینهتوزی این حاکمان شگفتزده شدم.چشمم به عکست افتاد... همین عکسی که همه جا از تو کار شده.. و معصومیت نگاهت.آخرین ضربه را نوشتهی شیوا به من زد... وقتی با شما بازی کرده بودند و شماها سکوت کرده بودید و در خودتان شکسته بودید.
حاکمیت این روزها فکر میکند میتواند اسم تو و خیلیهای دیگر را در شلوغی اخبار از یاد ما ببرد... اما مطمئن باش آخرین ضربه را ما به آنها میزنیم؛ وقتی همه جا اسمت میاید و همه به حمایتت بلند میشوند.
زندانبانان باید بدانند که اگر تو را حبس کردهاند؛ ما تا رهایی تو و رهایی ایرانمان نخواهیم نشست و با تو حبس میکشیم، با تو بغض میکنیم، با تو مینویسیم و در مقابل احکام غیرقانونی آنها سرمان را به تسلیم پائین نخواهیم آورد.
اگر حکم به 4 سال زندان تو دادهاند پس همهی آن 4 میلیون نفر و میلیونها نفر که به حکم آنها تبعیدی از ایران هستند نیز باید همین حکم را دریافت کنند.
اما راستی...هیچ میدانی عمر این حاکمیت ظلم و دروغ بسیار کمتر از دورهی محکومیت توست؟آنها باور نکردهاند اما ما باور داریم باور داریم که پایههای این بنا که میخواهند بر ظلم استوارش کنند بسیار لرزان است؛ بنایی که بر مظلومیت، محکومیت و شهادت فرزندان بی گناه خاکش استوار شود، پیش از تصورشان فرو خواهد ریخت.
بازهم به اخبار منتشر شده از تو نگاه میکنم، به عکست و به نوشتههایی که از تو و برای توست؛ اما این بار با دیدن و خواندن و نوشتن، لرزش بدن زورگویان را میبینم و حس میکنم... بایست... همانطور که تا امروز ایستادهای .. اجازه نخواهیم داد زانوانت خم شود.
آیدا قجر
0 نظرات:
ارسال یک نظر